جنوب سودان در واقع از 1889 ميلادي از زماني كه انگليسيها بر سودان تسلط پيدا كردند، از شمال اين كشور جدا شد. بريتانيا بر اين مبنا در سال 1924 قانوني را تصويب كرد به نام «منطقههاي بسته» كه به اهالي شمال اجازه داده نميشد بدون مجوز به جنوب بروند.
در اين ميان شكل جديد جدايي و تجزيه سودان بر دو نوع شورش مسلحانه براي تشكيل يك حكومت خودمختار در جنوب بود كه به توافقنامه اجباري 2005 بين شماليها و جنوبيها انجاميد. اين توافقنامه بعد از يك جنگ 60 ساله مستقيماً بر روند جدايي جنوب سودان تأثير ميگذاشت.
بر اساس اين توافقنامه جنوبيها به خودمختاري رسيدند و به علاوه آن 30 درصد كابينه دولت سودان به آنها تعلق گرفت، علاوه بر آن 50 درصد از سود اكتشافات نفت نيز به جنوبيها رسيد.
مهمترين نكته در اين توافقنامه جدايي بين دو كشور با برقراري صلح به جاي وحدت شمال و جنوب بود.
تنوع نژادي و قومي و نيز وجود شورشهاي مسلحانه در جنوب مسائلي بود كه به تجزيه اين كشور كمك كرد. اما دخالت اسرائيل و آمريكا در اين امر تاثير بسزايي داشت.
مهمترين منافع رژيم صهيونيستي و آمريكا در جنوب سودان ايجاد پايگاه نظامي در جنوب براي كنترل كشورهاي آفريقايي و ورود به اين منطقه است.
از ديگر سو از آنجا كه سودان كمربند امنيتي براي كشورهاي عربي به شمار ميرفت، اسرائيل با ايجاد پايگاه در جنوب لطمه بزرگي به امنيت كشورهاي عربي وارد خواهد كرد.
اين درحالي است كه حمايتهاي مادي و معنوي اسرائيل از جنبش شورشي در دارفور بيشتر شده و بعيد نيست كه اسرائيل سياست تفكيك سودان را در پيش بگيرد.
با اين پيشزمينه، همهپرسي جنوب سودان بر اساس موافقتنامه نيوآشا در 19 ديماه آغاز شد. از اين رو هر چند طبق برنامهريزي قبلي، قرار شده نتايج اوليه همهپرسي جنوب سودان، تا بهمن امسال و شمارش آراي سودانيهاي مقيم خارج از کشور نيز تا 13 بهمن و نتيجه کل آرا، 17 بهمن امسال اعلام شود، اما پيشاپيش برخي منابع خبري، از راي مردم جنوب سودان به استقلال اين بخش از شمال خبر دادهاند، اما اين خبر تحتالشعاع برخي ديگر از تحولات، از جمله تحولات سياسي تونس و ادامه پس لرزههاي آن در ديگر کشورهاي عربي و همچنين تحولات سياسي لبنان گم شده است.
لذا باوجود سكوت خبري رخ داده درمورد تجزيه سودان، يالثارات برآن شد با توجه به درجه اهميت موضوع به واكاوي و پيشبيني در مورد آن بپردازد. براين اساس گفتگويي با دكتر مصطفي ملكي انجام داديم كه نتيجه آن را در ذيل ميخوانيد:
*با توجه به اينکه 17 بهمن روز اعلام نهايي همهپرسي براي جدايي جنوب سودان است به نظر شما آيا طبق همان چيزي که آمار غير رسمي ميگويند، مردم به اين جدايي راي خواهند داد؟ يا اين يک بلوف است؟
قبل از پاسخ به اين سوال اجازه بدهيد نگاهي گذرا به موقعيت جغرافيايي سودان داشته باشيم؛ زيرا توجه به پراکندگي جمعيت در تبيين پاسخ به سوال شما مفيد خواهد بود. سودان بزرگترين کشور آفريقايي از نظر مساحت ميباشد که در شمال شرقي آفريقا و در غرب درياي سرخ و جنوب مصر قرار دارد. نواحي شمالي آن از صحرا و بيابان پوشيده شده ولي در جنوب غربي و شرقي، جنگلهاي استوايي و باتلاقي ديده ميشود. سودان حدود سي و هفت ميليون نفر جمعيت دارد که 75 درصد آنان مسلمانند. 80 درصد از مردمان آن از نژاد عرب و بقيه سياه پوستاند. زبان رسمي و خط متداول آنان عربي است. مردم سودان در پايبندي به مباني اسلامي و هويت ديني و حفظ شعائر ديني تاکيد دارند. اما در خصوص همهپرسي که مطرح کرديد به نظر ميرسد عبارت تجزيهطلبي واژه مناسبي است که ميتواند جايگزين همهپرسي شود؛ زيرا با توجه به شرايط ويژه و ناعادلانه که با پوشش قانوني و دمکراتيک به ظاهر مورد تأييد مجامع بينالمللي، بر کشور و دولت سودان تحميل شده است. زيرا نتايج نظر سنجيهاي اوليه در چند ماه اخير از 75 درصد، به نصف بعلاوه يک راي بازگشت داشته است؛ همچنين نکته تاملبرانگيز اينکه چرا براي تصميمگيري در مورد سرنوشت يک کشور نبايد تمامي مردم يک کشور در همهپرسي شرکت کنند؟ و در اين پروژه فقط مردم و ساکنين جنوب شرکت ميکنند. البته با توجه به شرايط داخلي سودان و تحرکات رژيم اسرائيل و آمريکا به نظر ميرسد راي مردم جنوبي سودان در مورد تجزيه شدن مثبت باشد، زيرا عمده مردمان جنوب اين کشور مسيحي ميباشند.
*استقلال بخش جنوبي قطعا در راستاي منافع ملي سودان نخواهد بود. شما فکر ميکنيد اين ترفند توسط چه کساني هدايت ميشود؟ و آيا با نقشه آمريکا مبني بر تجزيه کشورهاي منطقه همخواني دارد؟
- خب اگر بخواهيم بازخواني تاريخي نسبت به اختلافات اين کشور داشته باشيم، اين موضوع به استعمار و سلطه انگلستان به سودان برميگردد. در بحث استقلال سودان، انگلستان بر اساس شرايط و تفاوتهاي قومي و مذهبي در شمال و جنوب سودان، فضاي اختلافآميز را در اين کشور طراحي نمود به گونهاي که حتي پس از استقلال سودان نزاع جنوبيها عليه شماليها ظهور و بروز پيدا کرد و اين اختلافات تا امروز ادامه دارد. همچنين آمريکا نيز در چند سال قبل با تحميل تفاهمنامه و رضايت به همهپرسي بر دولت سودان در اين قضايا نقش مهمي داشته است. سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي رژيم صهيونيستي نيز در تقويت نيروهاي جنوب سودان و گسترش اين اختلافات نقش مهمي را ايفا نمودهاند. روح حاکم بر زمينهسازي اين تجزيهطلبي، جلوگيري از گسترش اسلام از سودان به مناطق ديگر است. از اينرو با تشديد اختلافات در قالب همهپرسي دامن زدن به اختلافات داخلي و تضعيف دولت سودان ميباشد.
از منظر ديگر بهطور کلي هر گونه تغيير در ساختار داخلي نظامهاي سياسي آنهم در قالب تجزيه، نشانه ضعف نظام سياسي در ساختار نظام بينالملل ميباشد، در بعد داخلي نيز حکايت از ضعف حکومت و ناکارآمدي در اداره امور سياسي ميباشد که برآيند آن کاهش اقتدار حکومت در افکار عمومي آن کشور ميشود. از منظري ديگر بايد گفت اين مساله باعث ميشود زمينه براي تجزيه بيشتر سودان تقويت شود؛ زيرا به غير از نزاع ميان شمال و جنوب، درگيريهاي ديگري در سودان وجود دارد که يکي از آنها مساله دارفور است. اين مساله امکان تجزيه سودان در مناطق ديگر را افزايش ميدهد.
*اسرائيل به شدت در کشورهاي آفريقايي و به تبع آن سودان فعال است. چه منافعي از اين فعاليت را براي رژيم صهيونيستي متصور ميدانيد؟ تجزيه سودان و يا حفظ يکپارچگي آن چه تاثيري بر منافع ايران خواهد گذاشت؟
- فضاي جديدي که رژيم اسرائيل در آفريقا و سودان ايجاد کرده است منجر به کشاندن توجه جهان عرب و به ويژه جهان اسلام از فلسطين به منطقه ديگر بوده است. اين مهم به دليل موقعيت جغرافيايي سودان و عبور نيل از بخش جنوبي آن باعث شده است تا ارتباط خاصي ميان مصر و سودان به وجود آيد. در نتيجه تسلط بر بخش جنوبي سودان اهرم قدرتمندي براي فشار و تحميل نظر بر دولت مصر خواهد بود. به عبارت ديگر نفوذ صهيونيستها در جنوب سودان براي اعمال سياستهاي آنان در مصر و فلسطين نقش اساسي دارد. به عبارت ديگر گسترش دامنه نفوذ از فضاي عربي خاورميانه به عربي آفريقايي ميباشد؛ زيرا گسترش ارتباطات و نفوذ سياسي معاملات اقتصادي، پايگاهسازي و نفوذ نظامي در آفريقا از جمله در جنوب سودان، تضمين حيات رژيم صهيونيستي در صورت بهخطر افتادن منافع و حيثيت وجودي آن در فلسطين است. نفوذ در آفريقا به معناي شاهرگ دوم حياتي صهيونيستها است. همچنين با توجه به افزايش اسلامگرايي در سودان، پروژه تضعيف جهان اسلام، ايجاد انشقاق در کشورهاي بزرگ و مهم دنياي اسلام از جمله منافع ديگر صهيونيستها در اين قضيه به شمار ميآيد. اما در خصوص تاثير تجزيه سودان در منافع ملي کشورمان بايد به اين نکته اشاره کرد که ماهيت استکبار و آمريکا ستيزي سودان بهعنوان يکي از بزرگترين کشورهاي مسلمان آفريقايي که تحت تاثير آموزههاي انقلاب اسلامي ايران و حضرت امام قرار گرفته بودند، از جمله اهداف رژيم اسرائيل در آفريقا و سودان ميباشد. بعد ديگر تهديدات منافع ملي ايران در آفريقا و سودان، تحقق سياستهاي صهيونيستي – آمريکايي در کشور سودان ميباشد. زيرا همه پرسي در پيش روي اين کشور با زمينهسازي آمريكا، اروپا و رژيم صهيونيستي در چارچوب پيمان صلحي بهنام توافقنامه نيوآشا در سال ۲۰۰۵ بين شمال و جنوب منعقد شد. در اين موافقتنامه که دي ماه 1383 با اعمال فشارهاي دولتهاي غربي به امضاي دولت و شورشيان جنوب سودان رسيد، تضعيف دولت سودان و اسلامگرايان در دستور کار قرار گرفته بود و از اينرو صرفنظر از نتيجه احتمالي آن که قابل پيشبيني است در خنثيترين حالت اين تجزيهطلبي تحقق سياستهاي غربي در ميان اسلامگرايان و مردم سودان ميباشد. اهميت اين سياست استعماري زماني بيشتر هويدا خواهد گشت که اين مهم را مورد توجه قرار دهيم. جنوب سودان با 700 هزار کيلومتر مربع مساحت و 9 ميليون نفر جمعيت، 85 درصد ذخاير نفتي اثبات شده اين کشور را در خود جاي داده است.. سودان پس از نيجريه و آنگولا، سومين توليدکننده بزرگ نفت آفريقا به حساب ميآيد. علاوه بر اين 68-80 درصد منابع نفتي در جنوب سودان تخمين زده شده است. از نظر کشاورزي و دامپروري، مناطق حاصلخيز قسمت جنوبي سودان بسيار ويژگي مناسبي دارد. اهميت فرصتهاي اقتصادي در جنوب سودان به اندازهاي است که جمله مشهور «سودان تکه سنگي در درياي نفت قرار دارد» زيبنده اين منطقه ميباشد. سودان از لحاظ قرابت و دوستي با انقلاب اسلامي ايران جايگاه بسيار ويژهاي دارد و اين خود عاملي مهم در عداوت غرب با سودان است. در چنگ گرفتن بخشي از سودان باعث ميشود که بخشهاي عمدهاي از آفريقا را زير سلطه و تحت فشار قرار دهد و اين براي تمدن نيمهجان و بيرمق غرب بسيار غنيمت ميباشد.
*به نظر ميرسد از آن جا که منافع ايران و رژيم صهيونيستي در تعارض کامل با هم قرار دارد، ايران بايد براي خنثيسازي تلاشهاي اسرائيل در سودان کار ويژهاي انجام دهد. آيا اين مهم تا کنون رخ داده است؟
- از آنجايي که بخش عمدهاي از سياست خارجي کشورمان در چارچوب مزيتهاي استراتژيک جهان اسلام دنبال ميشود و يا اينکه بايد بشود، نيم نگاهي به تاثير و تاثر اين تجزيهطلبي در جهان اسلام و پيامد آن در منافع ملي کشورمان خواهيم داشت. همانگونه که بيان شد سودان جزء کشورهاي مهم جهان اسلام از نظر ايدئولوژيکي، سياسي، و هنجارسازي ميباشد؛ زيرا سودان به منزله خاکريز جهان اسلام در مقابله با هژمون نظام سلطه در آفريقا ميباشد لذا هر گونه جابجايي و يا ضعف در خط مقدم فرصتسازي براي جهان غرب و فرصتسوزي براي جهان اسلام و به تبع آن سياست خارجي کشورمان خواهد بود. همچنين توفيق در موضوع تجزيهطلبي در پوشش رفراندوم متاسفانه تجربه موفق و الگويي کارآمد براي نظام سلطه ميشود که اين روند قرائت اسلامي انقلابهاي رنگين در آفريقا خواهد شد. دولتمردان کشورهاي غربي و رژيم صهيونيستي، در سالهاي گذشته همواره با بهراه انداختن درگيريهاي مسلحانه در جنوب سودان، قصد داشتند علاوه بر تضعيف دولت مرکزي؛ خط حائلي بين کشورهاي مسلمان شمال و غير مسلمان جنوب قاره آفريقا ايجاد کنند. اين شگرد زماني قرين توفيق گرديد که با بهانه جلوگيري از درگيري ميان شمال و جنوب اين کشور ايجاد خط حائلي با حضور نيروهاي خارجي نمودند و با تحريک مردم جنوب اين کشور که به ناچار با سرکوب دولت مرکزي براي جلوگيري از درگيري انجام ميگرفت فضايي ترسيم گرديد که در اين فضا نهايتا مولود ناقص و ناخواستهاي به نام رفراندوم متولد شد. جالب تر اينکه آمريكا از تمامي ابزارهاي ممكن براي تجزيه سودان كمك گرفته است.
اقداماتي از قبيل تحريمهاي ضد سوداني و احتمال لغو آنها در قبال برگزاري رفراندوم جنوب تا مسلح كردن شورشيان و استفاده از تمام شيوههاي جنگ نرم از ابزارهاي آمريكا براي تاثيرگذاري بر اين همهپرسي آفريقايي است.
خب خوانندگان محترم بهخوبي ميتوانند قضاوت کنند که راهکار عملياتي دستگاه سياست خارجي ايران براي اين بحران پيش روي سودان چه بوده است؟ به نظر نميرسد که در اين موضوع و حتي موضوعات پيش روي مانند جنبش انقلابي مردم مصر و.... ما بيشتر نقش انفعالي در حد بيانيه واينکه موضوعات را به دقت پيگيري ميکنيم، بسنده کردهايم؟
در ادبيات ديپلماسي شيوههايي مانند نقش ميانجي، واسط، تشکيل نشستهاي چند جانبه بينالمللي، مشارکت در قالب نيروهاي بينالمللي و.... البته با رعايت عزت، مصلحت و حکمت اسلامي، فرصت مناسبي براي سياستورزي دستگاه سياست خارجي و ايجاد فرصتهاي جديد ميباشد. اميدواريم که اين مسائل در فضاهاي عملياتي دنبال گردد.
در اين ميان شكل جديد جدايي و تجزيه سودان بر دو نوع شورش مسلحانه براي تشكيل يك حكومت خودمختار در جنوب بود كه به توافقنامه اجباري 2005 بين شماليها و جنوبيها انجاميد. اين توافقنامه بعد از يك جنگ 60 ساله مستقيماً بر روند جدايي جنوب سودان تأثير ميگذاشت.
بر اساس اين توافقنامه جنوبيها به خودمختاري رسيدند و به علاوه آن 30 درصد كابينه دولت سودان به آنها تعلق گرفت، علاوه بر آن 50 درصد از سود اكتشافات نفت نيز به جنوبيها رسيد.
مهمترين نكته در اين توافقنامه جدايي بين دو كشور با برقراري صلح به جاي وحدت شمال و جنوب بود.
تنوع نژادي و قومي و نيز وجود شورشهاي مسلحانه در جنوب مسائلي بود كه به تجزيه اين كشور كمك كرد. اما دخالت اسرائيل و آمريكا در اين امر تاثير بسزايي داشت.
مهمترين منافع رژيم صهيونيستي و آمريكا در جنوب سودان ايجاد پايگاه نظامي در جنوب براي كنترل كشورهاي آفريقايي و ورود به اين منطقه است.
از ديگر سو از آنجا كه سودان كمربند امنيتي براي كشورهاي عربي به شمار ميرفت، اسرائيل با ايجاد پايگاه در جنوب لطمه بزرگي به امنيت كشورهاي عربي وارد خواهد كرد.
اين درحالي است كه حمايتهاي مادي و معنوي اسرائيل از جنبش شورشي در دارفور بيشتر شده و بعيد نيست كه اسرائيل سياست تفكيك سودان را در پيش بگيرد.
با اين پيشزمينه، همهپرسي جنوب سودان بر اساس موافقتنامه نيوآشا در 19 ديماه آغاز شد. از اين رو هر چند طبق برنامهريزي قبلي، قرار شده نتايج اوليه همهپرسي جنوب سودان، تا بهمن امسال و شمارش آراي سودانيهاي مقيم خارج از کشور نيز تا 13 بهمن و نتيجه کل آرا، 17 بهمن امسال اعلام شود، اما پيشاپيش برخي منابع خبري، از راي مردم جنوب سودان به استقلال اين بخش از شمال خبر دادهاند، اما اين خبر تحتالشعاع برخي ديگر از تحولات، از جمله تحولات سياسي تونس و ادامه پس لرزههاي آن در ديگر کشورهاي عربي و همچنين تحولات سياسي لبنان گم شده است.
لذا باوجود سكوت خبري رخ داده درمورد تجزيه سودان، يالثارات برآن شد با توجه به درجه اهميت موضوع به واكاوي و پيشبيني در مورد آن بپردازد. براين اساس گفتگويي با دكتر مصطفي ملكي انجام داديم كه نتيجه آن را در ذيل ميخوانيد:

*با توجه به اينکه 17 بهمن روز اعلام نهايي همهپرسي براي جدايي جنوب سودان است به نظر شما آيا طبق همان چيزي که آمار غير رسمي ميگويند، مردم به اين جدايي راي خواهند داد؟ يا اين يک بلوف است؟
قبل از پاسخ به اين سوال اجازه بدهيد نگاهي گذرا به موقعيت جغرافيايي سودان داشته باشيم؛ زيرا توجه به پراکندگي جمعيت در تبيين پاسخ به سوال شما مفيد خواهد بود. سودان بزرگترين کشور آفريقايي از نظر مساحت ميباشد که در شمال شرقي آفريقا و در غرب درياي سرخ و جنوب مصر قرار دارد. نواحي شمالي آن از صحرا و بيابان پوشيده شده ولي در جنوب غربي و شرقي، جنگلهاي استوايي و باتلاقي ديده ميشود. سودان حدود سي و هفت ميليون نفر جمعيت دارد که 75 درصد آنان مسلمانند. 80 درصد از مردمان آن از نژاد عرب و بقيه سياه پوستاند. زبان رسمي و خط متداول آنان عربي است. مردم سودان در پايبندي به مباني اسلامي و هويت ديني و حفظ شعائر ديني تاکيد دارند. اما در خصوص همهپرسي که مطرح کرديد به نظر ميرسد عبارت تجزيهطلبي واژه مناسبي است که ميتواند جايگزين همهپرسي شود؛ زيرا با توجه به شرايط ويژه و ناعادلانه که با پوشش قانوني و دمکراتيک به ظاهر مورد تأييد مجامع بينالمللي، بر کشور و دولت سودان تحميل شده است. زيرا نتايج نظر سنجيهاي اوليه در چند ماه اخير از 75 درصد، به نصف بعلاوه يک راي بازگشت داشته است؛ همچنين نکته تاملبرانگيز اينکه چرا براي تصميمگيري در مورد سرنوشت يک کشور نبايد تمامي مردم يک کشور در همهپرسي شرکت کنند؟ و در اين پروژه فقط مردم و ساکنين جنوب شرکت ميکنند. البته با توجه به شرايط داخلي سودان و تحرکات رژيم اسرائيل و آمريکا به نظر ميرسد راي مردم جنوبي سودان در مورد تجزيه شدن مثبت باشد، زيرا عمده مردمان جنوب اين کشور مسيحي ميباشند.
*استقلال بخش جنوبي قطعا در راستاي منافع ملي سودان نخواهد بود. شما فکر ميکنيد اين ترفند توسط چه کساني هدايت ميشود؟ و آيا با نقشه آمريکا مبني بر تجزيه کشورهاي منطقه همخواني دارد؟
- خب اگر بخواهيم بازخواني تاريخي نسبت به اختلافات اين کشور داشته باشيم، اين موضوع به استعمار و سلطه انگلستان به سودان برميگردد. در بحث استقلال سودان، انگلستان بر اساس شرايط و تفاوتهاي قومي و مذهبي در شمال و جنوب سودان، فضاي اختلافآميز را در اين کشور طراحي نمود به گونهاي که حتي پس از استقلال سودان نزاع جنوبيها عليه شماليها ظهور و بروز پيدا کرد و اين اختلافات تا امروز ادامه دارد. همچنين آمريکا نيز در چند سال قبل با تحميل تفاهمنامه و رضايت به همهپرسي بر دولت سودان در اين قضايا نقش مهمي داشته است. سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي رژيم صهيونيستي نيز در تقويت نيروهاي جنوب سودان و گسترش اين اختلافات نقش مهمي را ايفا نمودهاند. روح حاکم بر زمينهسازي اين تجزيهطلبي، جلوگيري از گسترش اسلام از سودان به مناطق ديگر است. از اينرو با تشديد اختلافات در قالب همهپرسي دامن زدن به اختلافات داخلي و تضعيف دولت سودان ميباشد.
از منظر ديگر بهطور کلي هر گونه تغيير در ساختار داخلي نظامهاي سياسي آنهم در قالب تجزيه، نشانه ضعف نظام سياسي در ساختار نظام بينالملل ميباشد، در بعد داخلي نيز حکايت از ضعف حکومت و ناکارآمدي در اداره امور سياسي ميباشد که برآيند آن کاهش اقتدار حکومت در افکار عمومي آن کشور ميشود. از منظري ديگر بايد گفت اين مساله باعث ميشود زمينه براي تجزيه بيشتر سودان تقويت شود؛ زيرا به غير از نزاع ميان شمال و جنوب، درگيريهاي ديگري در سودان وجود دارد که يکي از آنها مساله دارفور است. اين مساله امکان تجزيه سودان در مناطق ديگر را افزايش ميدهد.
*اسرائيل به شدت در کشورهاي آفريقايي و به تبع آن سودان فعال است. چه منافعي از اين فعاليت را براي رژيم صهيونيستي متصور ميدانيد؟ تجزيه سودان و يا حفظ يکپارچگي آن چه تاثيري بر منافع ايران خواهد گذاشت؟
- فضاي جديدي که رژيم اسرائيل در آفريقا و سودان ايجاد کرده است منجر به کشاندن توجه جهان عرب و به ويژه جهان اسلام از فلسطين به منطقه ديگر بوده است. اين مهم به دليل موقعيت جغرافيايي سودان و عبور نيل از بخش جنوبي آن باعث شده است تا ارتباط خاصي ميان مصر و سودان به وجود آيد. در نتيجه تسلط بر بخش جنوبي سودان اهرم قدرتمندي براي فشار و تحميل نظر بر دولت مصر خواهد بود. به عبارت ديگر نفوذ صهيونيستها در جنوب سودان براي اعمال سياستهاي آنان در مصر و فلسطين نقش اساسي دارد. به عبارت ديگر گسترش دامنه نفوذ از فضاي عربي خاورميانه به عربي آفريقايي ميباشد؛ زيرا گسترش ارتباطات و نفوذ سياسي معاملات اقتصادي، پايگاهسازي و نفوذ نظامي در آفريقا از جمله در جنوب سودان، تضمين حيات رژيم صهيونيستي در صورت بهخطر افتادن منافع و حيثيت وجودي آن در فلسطين است. نفوذ در آفريقا به معناي شاهرگ دوم حياتي صهيونيستها است. همچنين با توجه به افزايش اسلامگرايي در سودان، پروژه تضعيف جهان اسلام، ايجاد انشقاق در کشورهاي بزرگ و مهم دنياي اسلام از جمله منافع ديگر صهيونيستها در اين قضيه به شمار ميآيد. اما در خصوص تاثير تجزيه سودان در منافع ملي کشورمان بايد به اين نکته اشاره کرد که ماهيت استکبار و آمريکا ستيزي سودان بهعنوان يکي از بزرگترين کشورهاي مسلمان آفريقايي که تحت تاثير آموزههاي انقلاب اسلامي ايران و حضرت امام قرار گرفته بودند، از جمله اهداف رژيم اسرائيل در آفريقا و سودان ميباشد. بعد ديگر تهديدات منافع ملي ايران در آفريقا و سودان، تحقق سياستهاي صهيونيستي – آمريکايي در کشور سودان ميباشد. زيرا همه پرسي در پيش روي اين کشور با زمينهسازي آمريكا، اروپا و رژيم صهيونيستي در چارچوب پيمان صلحي بهنام توافقنامه نيوآشا در سال ۲۰۰۵ بين شمال و جنوب منعقد شد. در اين موافقتنامه که دي ماه 1383 با اعمال فشارهاي دولتهاي غربي به امضاي دولت و شورشيان جنوب سودان رسيد، تضعيف دولت سودان و اسلامگرايان در دستور کار قرار گرفته بود و از اينرو صرفنظر از نتيجه احتمالي آن که قابل پيشبيني است در خنثيترين حالت اين تجزيهطلبي تحقق سياستهاي غربي در ميان اسلامگرايان و مردم سودان ميباشد. اهميت اين سياست استعماري زماني بيشتر هويدا خواهد گشت که اين مهم را مورد توجه قرار دهيم. جنوب سودان با 700 هزار کيلومتر مربع مساحت و 9 ميليون نفر جمعيت، 85 درصد ذخاير نفتي اثبات شده اين کشور را در خود جاي داده است.. سودان پس از نيجريه و آنگولا، سومين توليدکننده بزرگ نفت آفريقا به حساب ميآيد. علاوه بر اين 68-80 درصد منابع نفتي در جنوب سودان تخمين زده شده است. از نظر کشاورزي و دامپروري، مناطق حاصلخيز قسمت جنوبي سودان بسيار ويژگي مناسبي دارد. اهميت فرصتهاي اقتصادي در جنوب سودان به اندازهاي است که جمله مشهور «سودان تکه سنگي در درياي نفت قرار دارد» زيبنده اين منطقه ميباشد. سودان از لحاظ قرابت و دوستي با انقلاب اسلامي ايران جايگاه بسيار ويژهاي دارد و اين خود عاملي مهم در عداوت غرب با سودان است. در چنگ گرفتن بخشي از سودان باعث ميشود که بخشهاي عمدهاي از آفريقا را زير سلطه و تحت فشار قرار دهد و اين براي تمدن نيمهجان و بيرمق غرب بسيار غنيمت ميباشد.
*به نظر ميرسد از آن جا که منافع ايران و رژيم صهيونيستي در تعارض کامل با هم قرار دارد، ايران بايد براي خنثيسازي تلاشهاي اسرائيل در سودان کار ويژهاي انجام دهد. آيا اين مهم تا کنون رخ داده است؟
- از آنجايي که بخش عمدهاي از سياست خارجي کشورمان در چارچوب مزيتهاي استراتژيک جهان اسلام دنبال ميشود و يا اينکه بايد بشود، نيم نگاهي به تاثير و تاثر اين تجزيهطلبي در جهان اسلام و پيامد آن در منافع ملي کشورمان خواهيم داشت. همانگونه که بيان شد سودان جزء کشورهاي مهم جهان اسلام از نظر ايدئولوژيکي، سياسي، و هنجارسازي ميباشد؛ زيرا سودان به منزله خاکريز جهان اسلام در مقابله با هژمون نظام سلطه در آفريقا ميباشد لذا هر گونه جابجايي و يا ضعف در خط مقدم فرصتسازي براي جهان غرب و فرصتسوزي براي جهان اسلام و به تبع آن سياست خارجي کشورمان خواهد بود. همچنين توفيق در موضوع تجزيهطلبي در پوشش رفراندوم متاسفانه تجربه موفق و الگويي کارآمد براي نظام سلطه ميشود که اين روند قرائت اسلامي انقلابهاي رنگين در آفريقا خواهد شد. دولتمردان کشورهاي غربي و رژيم صهيونيستي، در سالهاي گذشته همواره با بهراه انداختن درگيريهاي مسلحانه در جنوب سودان، قصد داشتند علاوه بر تضعيف دولت مرکزي؛ خط حائلي بين کشورهاي مسلمان شمال و غير مسلمان جنوب قاره آفريقا ايجاد کنند. اين شگرد زماني قرين توفيق گرديد که با بهانه جلوگيري از درگيري ميان شمال و جنوب اين کشور ايجاد خط حائلي با حضور نيروهاي خارجي نمودند و با تحريک مردم جنوب اين کشور که به ناچار با سرکوب دولت مرکزي براي جلوگيري از درگيري انجام ميگرفت فضايي ترسيم گرديد که در اين فضا نهايتا مولود ناقص و ناخواستهاي به نام رفراندوم متولد شد. جالب تر اينکه آمريكا از تمامي ابزارهاي ممكن براي تجزيه سودان كمك گرفته است.
اقداماتي از قبيل تحريمهاي ضد سوداني و احتمال لغو آنها در قبال برگزاري رفراندوم جنوب تا مسلح كردن شورشيان و استفاده از تمام شيوههاي جنگ نرم از ابزارهاي آمريكا براي تاثيرگذاري بر اين همهپرسي آفريقايي است.
خب خوانندگان محترم بهخوبي ميتوانند قضاوت کنند که راهکار عملياتي دستگاه سياست خارجي ايران براي اين بحران پيش روي سودان چه بوده است؟ به نظر نميرسد که در اين موضوع و حتي موضوعات پيش روي مانند جنبش انقلابي مردم مصر و.... ما بيشتر نقش انفعالي در حد بيانيه واينکه موضوعات را به دقت پيگيري ميکنيم، بسنده کردهايم؟
در ادبيات ديپلماسي شيوههايي مانند نقش ميانجي، واسط، تشکيل نشستهاي چند جانبه بينالمللي، مشارکت در قالب نيروهاي بينالمللي و.... البته با رعايت عزت، مصلحت و حکمت اسلامي، فرصت مناسبي براي سياستورزي دستگاه سياست خارجي و ايجاد فرصتهاي جديد ميباشد. اميدواريم که اين مسائل در فضاهاي عملياتي دنبال گردد.